قاپ زدن(تَ) از ترکی قاپمق. ربودن. ربودن به جلدی با دست. قاپیدن: سگ پای او را قاپ زد. رجوع به قاپیدن شود ادامه... از ترکی قاپمق. ربودن. ربودن به جلدی با دست. قاپیدن: سگ پای او را قاپ زد. رجوع به قاپیدن شود لغت نامه دهخدا
قاپ زدن((زَ دَ)) ربودن چیزی به سرعت و ناگهانی، قاپیدن ادامه... ربودن چیزی به سرعت و ناگهانی، قاپیدن تصویر قاپ زدن فرهنگ فارسی معین